تقديم به مادرم که در هر زمين خوردنم ، دستهايش عصاي بر خاستنم بود اي يگانه ترين بعد از خداي! مادر عزيزم ، از آن هنگام که تو را شناختم، دست نوازشگر تو را بر روي سرم احساس کردم، دستي که تکيه گاه دستانم شد و به من راه رفتن آموخت. دستي که در هنگام بيماري دستمال خيس بر سرم نهاد و دستي که به درگاه خداوند بالا مي رفت و شفاي من را طلب مي کرد. دستي که وقتي بر سرم کشيده مي شد با تمام کوچکي ام محبتش را احساس مي کردم. گرماي آن دستان، شفابخش وجودم بود. مادرم ، اي مهربان ترين، چه شب هايي که من و تو تنها به سر برديم و با هم چه راز و نيازها که نکرديم ... . وقتي دست هاي نيازم به سوي تو دراز مي شد احساس گرم...